خاطرات کهن مهاباد اصفهان

ساخت وبلاگ

شاعرانه_های_مهابادی
قرعه افتاده به نامت که عذابم بدهی
گرد یک دایره ی عشق تو تابم بدهی
نفسی می رود و می رود از پی عمرم
پس کجا کی رسد آن آن که نجاتم بدهی؟!


نویسنده :علیرضااشرفی مهابادی

خاطرات کهن مهاباد اصفهان...
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 15:13

#طعم_زندگی✅ نَفَس را که حبس می کنی دقایقی بعد دوراه بیشتر نداری یا شکست را بپذیری و ریه هایت را با اکسیژن ناب آشتی بدهی یا تسلیم نشوی و آنقدر ادامه دهی تا راه دوم را برگزیده باشی ومرگ انتخاب توست!اما مرگ معنایش پیروزی نیست، توباز هم شکست خورده ای زیرافقط تلاش کرده ای که نباشی!بابت فرار هیچ گاه به کسی جایزه نداده اند...بعضی شکست ها شروع برد ها محسوب می شوند یالااقل ابتدای یک مبارزه و شانس مجددهستند .بیا قرار ما این باشد هرباردر دوراهی های سخت قرار گرفتیم سعی کنیم جوری انتخاب کنیم که به هر چه و هرکه اگر می بازیم، بعد از آن نقطه ای برای آغازو تلاشی دوباره وجود داشته باشد.✍نویسنده:علیرضااشرفی مهابادی خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 15:26

ماجرای تاسیس موسسه حمایت از کودکان سرطانی «محک»نزدیک به 30 سال از زمانی که «سعیده قدس» در اوج یاس و استیصال تصمیم به ایجاد موسسه‎ای برای حمایت از کودکان سرطانی گرفت، می‎گذرد. به گفته خودش وقتی دختر دوساله‏ اش، «کیانا» گوشه بیمارستان با سرطان دست و پنجه نرم می‎کرد، او هم در غار تنهایی و ابهام با هزار فکر منفی خودخوری می‎کرد، زمین و زمان را مقصر می‎دانست و از همه دوری می‌کرد. در همان روزها بود که با «مریم» زنی از روستاهای شمال برخورد می‌کند. زنی که در عین داشتن مشکلات مالی با وجود بیماری سرطان پسر 13 ساله‎اش همچنان محکم و قوی بود و همین دیدار، برای سعیده انگیزه صبر و مبارزه و به وجود آوردن موسسه حمایت از کودکان سرطانی «محک» شد. موسسه‎ای که اکنون، بهشت کودکان سرطانی کشور شده است و این برای فرشته های کوچکی که با غول سرطان مبارزه می کنند و خانواده هایی که فرزند نازنین شان به این خاطر در رنج است اتفاق کمی نیست؛ برای همین در این ماه مبارک که کمک به همنوع جایگاه والاتری دارد و در پرونده امروز «زندگی سلام» به مرور زندگی «سعیده قدس» یکی از معرفی شدگان به‌عنوان زن برتر سال 2008 روزنامه «وال استریت ژورنال» خواهیم پرداخت و درباره شکل گرفتن ایده محک و نحوه فعالیت این سازمان خیریه مردمی صحبت خواهیم کرد.کیانای من، الهام‌بخشِ من! 66 سال پیش بود که سعیده در خانواده‌ای فرهنگی در تهران به دنیا آمد. در جوانی، یک مجتمع فرهنگی آموزشی راه‏اندازی کرد. در نخستین سال‏ های دانشگاه پدرش را از دست داد. هم‌زمان با دوران تحصیل در دانشگاه، ازدواج کرد. همسرش کارمند وزارت امور خارجه بود و همان اوایل زندگی مشترک به «آلمان» رفتند. بعد از بازگشت به ایران و اتمام ماموریت همسرش، از شرکت دخانیات، به وزارت صنایع رفت. خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 19:44

عید_غدیر_خم_مبارکبیت_المالعدالتولایتمولا_علی (ع)✅محمد(ص) از آینده ملت تازه مسلمان بعد خود باخبر است و بهانه های جاهلیت بظاهر خفته را خوب می شناسد. او امین همین مردم بوده است پس می‌خواهد امروز رسالتش را کامل کند. در غدیر اتمام حجت می کند ،ازجایگاه علی(ع) می گوید از ولایتش و برادریش .شاید فراموششان شده آن عهد زیبایی که رسول خدا در میان انصار و مهاجرین و قبایل یثربی برای اولین بار جاری اش کرده بود عهد اخوت...برای درهم کوبیدن بنیاد عصبیت جاهلانه، برای مهربانی و انسانیت، برای وفاق .حجة الوداع است ،گویا محمد، سقیفه را از همان روز غدیر پیش بینی می کرد.خوی این جماعت بهانه گیر را که عقده‌ی پست و مقام و سهم خواهی از بیت المال در درون شان نخواهد گذاشت حقیقتی به نام علی و ولایتش را ببینند.حرف های نبی مکرم اسلام آن قدر رسا بود که بر هر تردیدی باید گریست .جماعتی که علی را رها می‌کند لایق چیست؟برتری جویی هایی که بعدها امثال سلسله امویان روا داشته اند و ادای حکومت داری خاندان عباسیان با از بین بردن وظلم به اولاد علی؟اما نه ، پناه و دلخوشی مردم اصیل و جویای علم و ادب و فرهنگ خاصه عجمان آن عصر باز هم کردار،رفتارو خلق و خوی جاذبی است که از محمد ،علی واولاد علی بالاخص امام رئوف علی بن موسی الرضا دیده اند تا محب علی باشند و بمانند.علی اولین مسلمان به دین محمد بودن ، علی میدان های نبرد ، علی بعنوان همسرحضرت نور،مولود کعبه در هنگامه ی سکوت بر نادیده گرفته شدن ولایت ،علی و نقش آفرینی در آبادی زمین های کشاورزی،فاتح خیبر و الگوی رفتاری اش با فقرا و یتیمان و...در لیلة المبیت ..و علی و عدالتش وووووووبی شک علی بودن سخت است و تاوان دارد.هر چند انسان کامل بودن کار ساده ای نیستاما نمی شود دم از عید غدیر و و خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:27

#امیر_سرلشکر_شهید_رضا_کریمی #روز_ملی_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران_گرامی_باد خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 17:58

می نویسم من برایت روزی آخر ، از عمیق زخم های آن شب سرد، از هجوم تند و تاریک هوای بی کسی. می نویسم آخر از آن بردگی، درماندگی.خواهمت گفت از حصار پیش رو.پشت آن دیوار پنهان روبرو در تراز سادگیمی نویسم من برایت روزی آخر ، از عروج دردهای آن شب سرد.از سکوت تلخ و منفور سیاست. از گذشتن از بریدن روزی آخر خواهمت گفتنران.هرکسی را کس مدان راه پیشت پس نران. روز میآید که شب سر میرود ، با سر از در میرود شب برای عالمی مهتاب باش. نرد بیداری به روی خوابباش.بایدی در کار و بارت باید و قدری نباید در برت. چون شرافت را به یغما میبرد جو فروشی که عروس ساده را وعده ی سرخرمن ،چند سیم گندم می دهد!!!نویسنده:علیرضا اشرفی مهابادی خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 2:29

بعضی وقتها تمام بد بیاری ها را به چشمهای شور همسایه ی ،روبرویی خاله قدیمی عروس زن دایی عمه ی پدری و غیره ربط می دهیم در حالی که شیشه ی دیدمان شوره زده است و خوب نمی که همه آن قدر که ما فکر میکنیم به ما و زندگی ما نمی اندیشند اگر گاهی بیمار میشویم به ویروسها و میکروبها شک کنیم به رعایتبینیمنکردن بهداشت از جانب خودمان.این که تمام مشکلات را به دیگران نسبت دهیم باعث میشود نقش خودمان را فراموش کنیم و از همه کس طلبکار باشیم.انسان و قدرتش فراتر از آن است که با یک چشم خوردن از این رو به آن رو شودتخم مرغ قربانی تلقیهای اشتباه ما و تلقین کننده آرامشی کاذب هستند زیرا دیر یا زود حال ما خوب میشود چشم زخم وجود دارد ولی نه به آن میزان که برای آن نقشه کشید و حسابی اساسی روی آن باز کردگاهی تنها دستاویز ناکامیهای ما چشمهای انسان بی گناهی میشود که شاید تا آن لحظه حتی چهره ی ماراهم خوب نگاه نکرده از این گاهیها باید بیشتر ترسیدالبته اندکی هم چشم هم اگر بخوریم بد نیست، شاید متوجه شدیم بیشتر باید به باطنخود برسیم تا ظاهر درونمان را پرورش دهیم اسیر جزییات مبهم این زندگی نشویم وقت کم است و زندگی پر از چالش های بسی بزرگ تر حیف است اسیر اما و اگر ها بشویم...نویسنده :عليرضا اشرفی مهابادی خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 86 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 2:29

راه حج بسته شده نه راه مسلمانیهنوز مرثیه تمام نشده بود که ارثیه ی پدری را با چنگ و دندان مشت مشت به سمت خود ،کشیدیم راه مکه از میان داراییهای ناحق ما می ،گذرد نخواهیم چیزی را که حق ما نیست برشگردانیم.رسیده ایم به خان ،آخر با ربا تمام پرهایمانریخته ، فهمیده ایم برش گردانیم.چشمهای ناپاکمان برای هزار و اندمین بار می چرخد، نمی خواهیم خسته ،ایم سر فرود آوریم زمین را بنگریم دیر نیست برش گردانیم... طوفان بداخلاقی و ظلم و ستم حالمان را خوب نکرده باید دل آزرده را برش گردانیم.دشمنیها و حسادتها چیزی به ما اضافه نکرد جاده ی لغزان و بیم ناکش را تا ته نمی رویم همین امروز برش گردانیمدست مان گاهی در جیب خودمان نرفت خجلهستیماما برش گردانیم. و برش گردانیم تا بهی ته گرفته را یک طرف دیگر این غذا ما را از گرسنگی نجات میدهد! دوست من در طول عمر لحظاتی پیش می آید که هیچ توضیحی برایش نداریم اما میتوانیم با تمام وجود تصمیم بگیریم و فرمان را با تمام وجود برش گردانیم اشتباه آن است که راه غلط را اذعان ولی بازهم درونش پا بگذاریمنه راه مسلمانی از اراده دلها و اذهان پاک ما می گذرد مکه هیچ تضمینی بابت زلالی نیست !نویسنده :علیرضا اشرفی مهابادی بهمن 1395 خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 2:29

رسالت آدم ها باهم دیگر فرق می کند ،یکی آمده است که بماند به هر قیمتی و دیگری اخلاقش جوری نیست که به هر قیمتی مانا باشد.یکی بود و نبودش فرقی ندارد و یکی چه بسا نبودش طعم و مزه ی بهتری دارد. یکی به نرخ روز و مد بازار رنگ عوض می کند .آن دیگری اول و آخربازی خودبی آرایش و ساده اش هست .دنیا برای همه ی این آدم ها به حد کافی جا دارد.از پهلوان پنبه ای تا پهلوان واقعی. از آدم های زغالی تا زغال فروش قصه های شبانه . از جار و جنجال لات های عربده کش کوچه های خلوت تا سکوت سرشار از ابهت مردهای زخمی مروت .دنیا بزرگه و همه ی آدم ها را در خودش حل می کنه ،اونقدری صبور که اصل حالش از خیلی ها را رو نمی کنه. که تحمل می کنه این همه نقاب متعفن را.اما تا یه جایی.یه روزی در محکمه ی عدالت ، همین دنیای ساده و ساکت بعنوان شاهد لب به سخن باز می کنه و اون وقته که می بینیم هر کس و ناکسی پهلوان قصه نیست...یه روزی که قاضی اون فقط خداست.فقط خداها نه یه مشت شعبان .... دوزاری حوالی سفره .✍نویسنده :علیرضااشرفی مهابادی خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 100 تاريخ : سه شنبه 15 آذر 1401 ساعت: 3:36

یادش بخیرحدود ۱۵ سال پیش معلم جغرافیا ازمن پرسید صنایع دستی استان را نام ببر؟گفتم قالیبافی،سبدبافی،...،حصار بافی!!!گفت صبر کن ، آخری چه بود ؟ گفتم حصیر بافیگفت : فکر کرده ای ... برو بنشین صفر . تا فرق حصیر و حصار را بفهمی.و من فهمیدم آقای معلم که برای فرداها زبانم حق ندارد به اشتباه بچرخد وقتی فرصت جبران نیست. اما آقای معلم اجازه هست؟کلی سوال دارم.چه زود فردا شد ،بابت تمام حرف هایی که گفتید و من خوب یاد گرفتم،ما به ازای آن کجاست؟آقا خوب نگاه کنید این روزها جابجایی حصیرها و حصارها اصلا مهم نیست. نکند حصار بافی صنایع دستی بوده باشد؟!✍نویسنده :علیرضااشرفی مهابادی خاطرات کهن مهاباد اصفهان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کهن مهاباد اصفهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohabadardestana بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 15 آذر 1401 ساعت: 3:36